آيا كودك من شاد است؟
پنجشنبه 24 شهريور 1390 - مثل همه والدین دیگر، من هم بهترین چیزها را برای فرزندم میخواهم. من همه کار میکنم تا دخترم در طول روز فعالیتهای سرگرمکنندهای داشته باشد، اوقاتش را به خوبی پر کند و بیدریغ از محبت من سرشار شود.
مثل همه والدين ديگر، من هم بهترين چيزها را براي فرزندم ميخواهم. من همه كار ميكنم تا دخترم در طول روز فعاليتهاي سرگرمكنندهاي داشته باشد، اوقاتش را به خوبي پر كند و بيدريغ از محبت من سرشار شود. با اين حال، مثل مادرهاي ديگر، من هم دست آخر از خودم ميپرسم: «آيا كودك من شاد است؟» اين، سوال خيلي از مادرهاست اما جوابش شما را شگفتزده خواهد كرد. مطالعاتي كه روي پيشرفتهاي كودكان انجام شده، نشان ميدهد شادي چيزي نيست كه شما آن را مثل يك هديه يا جايزه خوشگل به فرزندتان «بدهيد». در عوض آنها ميگويند بچههاي لوس، آنهايي كه زير آبشار اسباببازيها يا سقف بدون روزني از محبت زيادي قرار گرفتهاند، احتمال بيشتري براي تبديل شدن به نوجوانهاي بيانگيزه و افسرده دارند. «بهترين عوامل شادي، دروني هستند، نه بيروني.» اين را يك محقق انگليسي ميگويد كه سالها روي ريشههاي شادي بزرگسالان در كودكي كار كرده است؛ كسي كه تاكيد دارد آن چيزي كه مهم است، كمك كردن به بچهها براي پيش بردن ابزارهاي دروني است كه آنها بتوانند در تمام زندگي به آن تكيه كنند. خبر خوب اين است كه لازم نيست شما يك روانشناس تجربي كودك باشيد تا نيروهاي دروني كودك را كشف كنيد و در بالا و پايين زندگي آن را به يادش بياوريد. با مراقبت و انعطاف، هر پدر و مادري ميتواند زمينهاي براي زندگي شاد كودك آماده كند.
حسهاي شيرخواران
وقتي كودك شما از يك نوزاد تازه متولد به بچه 6 ماههاي با توان فعاليت و پاسخ تبديل ميشود، او دارد ياد ميگيرد با علائمي شما را از ناراحتي و رضايتش آگاه كند. به محض اين كه شما پا درون اتاق ميگذاريد، لبهاي او با يك لبخند فوقالعاده به سمت بالا ميروند يا وقتي كسي از او اسباب بازي محبوبش را بگيرد، گريه او به هوا ميرود. احتمالا متوجه اين موضوع شدهايد كه او فاصله بين لبخند و گريه را خيلي زودتر از آن طي ميكند كه شما فرصت كنيد پستانك را در دهانش بچپانيد.
اگر به نظر ميرسد، شيرخوار شما بيشتر گريه ميكند تا بخندد، به اين خاطر است كه نوزادان اضطراب را بيشتر از خوشحالي درك ميكنند. گريه كردن و ابراز ناراحتي براي آن است كه اولويتها را توضيح دهند. آنها مثل يك پيغام كمك ظاهر ميشوند تا والدين كودك هر چيزي را كه اشكال دارد، درست كنند. اما اگر كودكتان گريه ميكند، از كجا بفهميد كه او درد دارد، گرسنه مانده يا فقط كمي خسته است؟ يك مادر حساس ميتواند فرق بين اينها را تشخيص دهد. ابروها، دهان و نوع صداها جزء سيستم اطلاعرساني بچه هستند. يك مادر حساس همه اين چيزها را با هم در نظر ميگيرد. يك روانشناس كودك كه در رابطه با حالات روحي كودكان تحقيق ميكند، ميگويد: «اصولا نبايد شيرخواران را خوشحال يا ناراحت ناميد. فقط ميتوان گفت آنها از شرايط همين حالا راضي هستند يا ناراضي.» وقتي نوزادي خوشحال به نظر ميرسد، احساسات او از اين موضوع خبر ندارد. وقتي او دارد جيغ ميكشد هم همينطور. تحقيقات نشان ميدهد قشر مركزي احساسات در كودك 6 تا 8 ماهگي كارش را شروع ميكند؛ يعني همان وقتي كه والدين ميتوانند احساس را در چهره كودكشان به وضوح ببينند. شيرخوار شما احتمالا روش خاص خودش را براي نشان دادن روحيهاش دارد. بعضيها گريه ميكنند، در حالي كه بعضيهاي ديگر فقط به شما ميچسبند. هرچه با خلق و خوي فرزندتان بيشتر آشنا شويد، بهتر ميتوانيد نشانههاي نارضايتي او از دنيايش را بفهميد، يعني دريچهاي به سوي فهم بيشتر از طبيعت كودكتان.
بيشتر دقت كنيد
كودك نوپاي شما احتمالا در نشان دادن خوشحالي و ناراحتياش توانايي خوبي دارد. وقتي شما به خانه برميگرديد، چشمهاي او برق ميزند و يك لبخند گشاد تحويلتان ميدهد. وقتي نميتواند پتوي محبوبش را پيدا كند، بيوقفه هقهق ميكند. با اين حال او هنوز بدعنق است و راضي نگه داشتنش سخت است. در اين سن، نشانهها خيلي روشن هستند. يك نوپاي شاد، ميخندد، بازي ميكند، كنجكاوي ميكند، به كودكان ديگران توجه ميكند و نياز ندارد كه دائم كسي به او انگيزه بدهد. در واقع ميتوان گفت نشانههاي يك كودك ناراحت واضحترند. او خودش را كنار ميكشد، ساكت است، خوب غذا نميخورد، خود به خود وارد بازي بچهها نميشود، بازي نميكند، سوال نميپرسد، نميخندد و لبخند نميزند و تا بتواند حرف زدن را بيخيال ميشود. اگر كودك شما بچهاي ذاتا خجالتي يا درونگراست كه زياد نميخندد يا خيلي فعاليت نميكند، به اين معنا نيست كه ناراحت است. خجالت، همان ناراحتي نيست اما شما مجبوريد براي خواندن نشانهها تلاش بيشتري بكنيد. در اين شرايط شما بايد بيشتر مراقب تغييرات ناگهاني در رفتار او باشيد، مثلا منزوي شدن يا ترسو شدن، كه نشان ميدهد او مشكلي دارد و شما بايد به او توجه كنيد.
وقتي بچهها بزرگ ميشوند
اغلب والدين ميدانند نشانههاي ناراحتي در نوپا چه چيزهايي است، اما خيليهايشان نميدانند «ترس»، «عصبانيت» و «اضطراب» هم نشانههاي ناراحتي هستند. فرقي نميكند كودكتان چه سني دارد. عصبانيت در هر سني نشاندهنده پريشاني شديد است. وقتي كودك شما، كودك ديگري را ميزند يا اسباببازيهايش را پرت ميكند، يعني پريشاني او بيش از آن چيزي است كه بتواند آن را تحمل كند. در مورد بچههاي بزرگتر مشكل بيشتر ميشود. وقتي كودك شما نوزاد يا نوپا بود، خواندن نشانهها كار راحتتري بود. او در خوشحالي لبخند ميزد و وقتي اتفاق بدي افتاده بود، ناراحتياش را نشان ميداد. اما حالا او بزرگتر شده و احساساتش هم پيچيدهتر شدهاند. خوشبختانه توانايي او براي كنترل آنها هم قويتر شده. هنوز فهميدن نشانههاي ظاهري خوشحالي يا ناراحتي او سخت نيست. يك كودك خوشحال يا ناراحت، همان نشانههايي را دارد كه نوپاي يك تا 2 ساله از خود نشان ميدهد.
خانه را محل تفريح كنيد
آويز رنگي چرخان بالاي گهواره يك نوزاد ميتواند لبخند را روي لب او بياورد، چيزي كه او را بيش از همه خوشحال ميكند، خيلي ساده است: شما! و اين اولين كليد خلق يك كودك شاد است. يك روانشناس كودك ميگويد: «با كودكتان در تماس باشيد و با او بازي كنيد. اگر با او اوقات خوشي داريد، او خوشحال است. اگر شما يك كودك «نزديك به مادر» داشته باشيد، اولين قدم را به سوي تضمين يك بچه شاد برداشتهايد.» بازي، كودكتان را شاد ميكند، اما علاوه بر اين، استعدادهاي او را هم (كه براي شادي آينده او ضرورياند) پرورش ميدهد. همانطور كه او بزرگ ميشود، بازيهاي بيقاعده به او اجازه ميدهد كشف كند به چه چيز علاقه دارد. ساختن يك ساختمان با لگوها، درست كردن شربتي با چيزهايي غير از آنها كه در آشپزخانه پيدا ميشوند، نقاشي با رنگهايي كه خودش ساخته و بازيهايي مثل اين، بازيهايي براي تمام عمر هستند، نه فقط براي شادي كودك. منظور از بازي، كلاس زبان يا موسيقي، ورزشهاي منظم يا هر فعاليت ساختارمند ديگري كه براي رشد و پرورش استعدادهاي او در نظر گرفته شده، نيست. بازي، يعني وقتي كه بچهها اختراع ميكنند، كشف ميكنند و خيالبافي ميكنند. درمورد بچههاي 2 تا 4 ساله به نظر ميرسد سرگرمي بدون وقفه و بستني به جاي شام روياي همه بچههاي اين سن است اما همچنان چيزي كه او را بيش از همه خوشحال ميكند، شما هستيد! اين موضوع در مورد كودكان بزرگتر هم صدق ميكند.
كمكشان كنيد تا استعدادهايشان را پرورش دهند
نسخه روانشناسان كودك براي خلق يك شادي مادامالعمر يك سرنخ شگفتآور دارد: «آدمهاي شاد اغلب آنهايي هستند كه در يك استعداد چيرهاند.» به عنوان مثال وقتي نوزاد شما ياد ميگيرد قاشق را به دهانش ببرد يا اولين قدمهاي لرزانش را برميدارد، يا وقتي نوپاي شما ياد ميگيرد توپ را پرتاب كند، يا وقتي خردسال شما دوچرخه سواري را ياد ميگيرد، او از خطاهايش ياد ميگيرد، پشتكار و نظم را ياد ميگيرد و آن وقت است كه او لذت پيروزي ناشي از تلاش خودش را تجربه ميكند.
كودك شما در اين فرآيند ميتواند ببيند كه ديگران او را به خاطر فضائل خودش تاييد ميكنند و اين سبب شادي او ميشود. از همه مهمتر، كشف ميكند كه ميتواند زندگياش را تا حدي كنترل كند: اگر تلاش كند، عاقبت ميتواند كاري را كه ميخواسته انجام بدهد. تحقيقات نشان ميدهد اين احساس تسلط بر امور نقش مهمي در شادي او در بزرگسالي دارد. كودكان، مثل بزرگسالان، نياز دارند علائق خودشان را دنبال كنند وگرنه از موفقيتهايشان لذت نميبرند.
شادي سالم در بدن سالم است!
خواب خوب، فعاليت بدني و رژيم سالم غذايي، براي خوب بودن همه لازماند، از جمله بچهها. تا يك سالگي به شيرخوارتان فضاي كافي براي تخليه انرژي بدهيد، هرچند اين معنياش لگد پراندن توي هوا باشد يا سينهخيز رفتن به سمت توپ مورد علاقهاش يا هي عقب و جلو رفتن و برگشتن و دوباره رفتن. همه اين كارها كمك ميكند او حال خوبي داشته باشد. نوپاها ورزشكاران ذاتي هستند. به آنها ساعتها وقت براي دويدن در هواي آزاد بدهيد. كودك بزرگتر شما لازم نيست يك ورزشكار حرفهاي باشد، فقط دويدن و پريدن براي او كافي است. به حال و حوصله بچهتان هم توجه كنيد. بعضي بچهها آسانگير هستند اما بيشترشان ترجيح ميدهند يك برنامه منظم داشته باشند. بد نيست به رابطه بين غذاهاي خاص و حال بچهتان هم توجه كنيد. بعضي والدين كشف كردهاند كه غذاهاي شيرين اگرچه انرژي بچه را زياد ميكنند اما موجب ميشوند بهانهگير هم بشود. اگر خودتان به او شير ميدهيد، به رابطه بين غذاهايي كه خودتان ميخوريد و واكنش كودكتان هم توجه كنيد.
كمكاش كنيد
كودكان بزرگتر ممكن است مدت زيادي را دور از شما در مهدكودك يا مدرسه بگذرانند. اگر فكر ميكنيد او روزهاي سختي را پيش رو دارد، مثلا روزهاي اول رفتن به يك مهد جديد يا امتحانات پايانترم مدرسه، او را به حال خودش رها نكنيد. با معلم او و والدين كودكان ديگر در مدرسه يا مهد حرف بزنيد و از تجربههايشان استفاده كنيد. شما ميتوانيد از چشمهاي كودكتان استرس يا نگراني را بخوانيد اما براي حل كردنش شايد لازم باشد مداخله كنيد. خيلي چيزها ممكن است او را ناراحت و عصبي كند: دعوا با يك دوست، امتحانها يا حتي تغييراتي در خانه اما بعضي وقتها ماجرا از اين چيزها جديتر است. اگر شما نشانههاي جدي از ناراحتي را در كودكتان ميبينيد (عصبانيت، گريه كردن، غر زدن، خيلي زود نااميد شدن، سردرد يا دلدرد دائمي يا مشكلاتي در خواب و غذا) شك نكنيد كه يك مشكل رواني براي كودكتان رخ داده و بايد براي مشاوره پيش يك مشاور يا روانشناس برويد.
به آنها اجازه دهيد با مشكلاتشان مبارزه كنند
روانشناسان ميگويند بد نيست اگر كودكتان كمي هم گريه كند، به شرط اينكه در باقي زمانها محبت و توجه كافي به او نشان داده باشيد. به بچهها اجازه دهيد تجارب مختلف را خودشان امتحان كنند، حتي آنهايي كه سخت يا نااميدكنندهاند، به آنها كمك ميكند كه نيروي درونياي را ذخيره كنند كه در بزرگسالي موجب شاديشان ميشود. معناي اين حرف اين نيست كه كودك حق ندارد كمك بخواهد. بلكه شما تنها بايد به او كمك كنيد تا راهحل را پيدا كند، نه اين كه آن را به او بگوييد. اين كه شما با مشكلات و ناراحتيهاي زندگي او مواجه شويد و به او اين اجازه را ندهيد، يك جور جنايت در حق شادي زندگي اوست. اگر كودكتان بتواند احساس استقلال و اطمينان را در كودكي به دست بياورد، شادي او را در بقيه زندگي تامين خواهد كرد. يك راه براي پرورش اين احساسات در كودك 2 تا 4 سالهتان اين است كه او را وادار كنيد در روز براي دقايقي خودش تنها بازي كند. كودكان بزرگتر (5 ساله و بيشتر) خودشان قادرند براي مشكلاتشان راهحل پيدا كنند، هرچند بيشتر طول بكشد.
يادشان بدهيد كه كارهاي خوب بكنند
وقتي كودكتان بزرگتر ميشود، ياد ميگيرد كمك كردن به ديگران چه كار رضايتبخشي است. تحقيقات نشان ميدهد افرادي كه در زندگيشان مفهوم كار خير وجود دارد، كمتر ناراحت و افسرده ميشوند. اگر شما در خانه به اين امر توجه نشان بدهيد، بچههايتان خود به خود آن را ياد ميگيرند. لازم نيست او را مجبور كنيد مفهوم نيكوكاري را ياد بگيرد. حتي وقتي به كودك 10 ماههتان كمي موز ميدهيد، به او هم اجازه بدهيد موز در دهان شما بگذارد و خوشحالي و تشكرتان را به او نشان بدهيد. او از اين كه شما را خوشحال كرده، خيلي خوشحال ميشود. اگر موهاي دختر 2 سالهتان را شانه ميكنيد، به او هم يك برس بدهيد تا موهاي شما را شانه كند. همين لحظههاي كوچك جرقههايي هستند براي روشن كردن احساس تقسيم كردن شادي با ديگران و لذت شاد كردن آنها. وقتي كودك نوپاي شما بزرگتر شد، ميتوانيد با سهيم كردن او در كارهاي خانه، مثلا انداختن لباسها در سطل رختها يا كنار گذاشتن صندلي كوچكش، به او اين احساس را بدهيد كه دارد در كار نيكويي همكاري ميكند.
الگوي خوبي باشيد
تحقيقات نشان ميدهند شما ميتوانيد خلق و خوي خودتان را به بچهتان سرايت دهيد؛ نه الزاما از طريق ژنها، بلكه از طريق رفتار و شيوه بچهداري خودتان. خوب يا بد، بچهها از اخلاق مادر و پدرشان الگوبرداري ميكنند و اين حتي در مورد نوزادان هم صدق ميكند. به معناي ديگر، وقتي شما لبخند ميزنيد، نوزادتان هم لبخند ميزند و مغزش بر اساس اين لبخند طراحي ميشود. با اين حساب اگر شما يك نوزاد داشته باشيد كه ساعتها گريه ميكند و آرام نميشود، راهحل مواجهه با آن اين است كه آرام باشيد، چون نوزاد استرس شما را دريافت ميكند. با داشتن نوزادي كه دائم نق ميزند، اين كه شما عصبي يا افسرده شويد، طبيعي است، اما كاري كه بايد بكنيد اين است كه كمك بخواهيد. والديني كه عصبي هستند، نميتوانند در اجراي قوانينشان ثابت قدم بمانند و ساختار منظمي به زندگي كودك بدهند يا حتي با كودكانشان بازي كنند و خوش بگذرانند. اگر شما از چيزهاي كوچك خوشحال شويد و اين خوشحالي را نشان بدهيد، يك الگوي مثبت براي كودكتان بودهايد. شما ميتوانيد به كودكتان كمك كنيد تا نيمه پر ليوان را ببيند. مثلا اگر هوا زيادي گرم است و نميشود به پارك رفت، نشانش بدهيد كه چه فرصت خوبي داريد تا با هم يك غذاي تازه درست كنيد.
به كودكتان اجازه بدهيد ناراحت يا عصباني باشد
هرچه كودك شما بزرگتر ميشود ميتواند احساسات خود را بهتر نشان بدهد و در موردشان حرف بزند. حتي قبل از اين كه او توانايي حرف زدن داشته باشد، شما ميتوانيد عكسهايي از صورتهاي مختلف به او نشان بدهيد و بپرسيد كدام يك احساس الان او را نشان ميدهند. بچههاي كوچكتر خيلي زود واكنش نشان ميدهند و يك كلمه كلي مثل «خوشحال» يا «عصباني» را براي احساسشان به كار ميبرند. وقتي كلمات بيشتري ياد بگيرند، قابليتهاي بيشتري براي توصيف حالشان هم پيدا ميكنند. با اين حال روانشناسان ميگويند شما نبايد خيلي هم به احوالات منفي كودكتان عكسالعمل نشان دهيد. براي كودكان اين عادي است كه تحت تاثير دور و برشان زيادي حساس يا عصبي باشند، ولي اين به معناي ناراحت بودنشان نيست. به خصوص وقتي بچه كمي بزرگتر ميشود، متوجه ميشويد اين موضوع چقدر مهم است. وقتي كودك 2 تا 4 سالهتان وسط يك مهماني تولد يك گوشهاي كز كرده و اخمهايش را در هم برده، عكسالعمل طبيعي شما شايد اين باشد كه او را هل بدهيد تا وسط مهماني خوش بگذراند. ولي اين خيلي مهم است كه به او «اجازه» دهيد ناراحت باشد. وقتي كودك شما در سالهاي بين 2 تا 4 سالگي احساس خاصي دارد، آن را برايش توضيح بدهيد. مثلا وقتي دارد يكي از همبازيهايش را با خشم كتك ميزند، دست او را بگيريد و بگوييد تو خيلي عصباني و ناراحت هستي. اين طوري او ياد ميگيرد كه احساساتش را توصيف كند و ميفهمد كه ميتواند به جاي كتك زدن، از گفتن احساسش استفاده كند.
حسهاي شيرخواران
وقتي كودك شما از يك نوزاد تازه متولد به بچه 6 ماههاي با توان فعاليت و پاسخ تبديل ميشود، او دارد ياد ميگيرد با علائمي شما را از ناراحتي و رضايتش آگاه كند. به محض اين كه شما پا درون اتاق ميگذاريد، لبهاي او با يك لبخند فوقالعاده به سمت بالا ميروند يا وقتي كسي از او اسباب بازي محبوبش را بگيرد، گريه او به هوا ميرود. احتمالا متوجه اين موضوع شدهايد كه او فاصله بين لبخند و گريه را خيلي زودتر از آن طي ميكند كه شما فرصت كنيد پستانك را در دهانش بچپانيد.
اگر به نظر ميرسد، شيرخوار شما بيشتر گريه ميكند تا بخندد، به اين خاطر است كه نوزادان اضطراب را بيشتر از خوشحالي درك ميكنند. گريه كردن و ابراز ناراحتي براي آن است كه اولويتها را توضيح دهند. آنها مثل يك پيغام كمك ظاهر ميشوند تا والدين كودك هر چيزي را كه اشكال دارد، درست كنند. اما اگر كودكتان گريه ميكند، از كجا بفهميد كه او درد دارد، گرسنه مانده يا فقط كمي خسته است؟ يك مادر حساس ميتواند فرق بين اينها را تشخيص دهد. ابروها، دهان و نوع صداها جزء سيستم اطلاعرساني بچه هستند. يك مادر حساس همه اين چيزها را با هم در نظر ميگيرد. يك روانشناس كودك كه در رابطه با حالات روحي كودكان تحقيق ميكند، ميگويد: «اصولا نبايد شيرخواران را خوشحال يا ناراحت ناميد. فقط ميتوان گفت آنها از شرايط همين حالا راضي هستند يا ناراضي.» وقتي نوزادي خوشحال به نظر ميرسد، احساسات او از اين موضوع خبر ندارد. وقتي او دارد جيغ ميكشد هم همينطور. تحقيقات نشان ميدهد قشر مركزي احساسات در كودك 6 تا 8 ماهگي كارش را شروع ميكند؛ يعني همان وقتي كه والدين ميتوانند احساس را در چهره كودكشان به وضوح ببينند. شيرخوار شما احتمالا روش خاص خودش را براي نشان دادن روحيهاش دارد. بعضيها گريه ميكنند، در حالي كه بعضيهاي ديگر فقط به شما ميچسبند. هرچه با خلق و خوي فرزندتان بيشتر آشنا شويد، بهتر ميتوانيد نشانههاي نارضايتي او از دنيايش را بفهميد، يعني دريچهاي به سوي فهم بيشتر از طبيعت كودكتان.
بيشتر دقت كنيد
كودك نوپاي شما احتمالا در نشان دادن خوشحالي و ناراحتياش توانايي خوبي دارد. وقتي شما به خانه برميگرديد، چشمهاي او برق ميزند و يك لبخند گشاد تحويلتان ميدهد. وقتي نميتواند پتوي محبوبش را پيدا كند، بيوقفه هقهق ميكند. با اين حال او هنوز بدعنق است و راضي نگه داشتنش سخت است. در اين سن، نشانهها خيلي روشن هستند. يك نوپاي شاد، ميخندد، بازي ميكند، كنجكاوي ميكند، به كودكان ديگران توجه ميكند و نياز ندارد كه دائم كسي به او انگيزه بدهد. در واقع ميتوان گفت نشانههاي يك كودك ناراحت واضحترند. او خودش را كنار ميكشد، ساكت است، خوب غذا نميخورد، خود به خود وارد بازي بچهها نميشود، بازي نميكند، سوال نميپرسد، نميخندد و لبخند نميزند و تا بتواند حرف زدن را بيخيال ميشود. اگر كودك شما بچهاي ذاتا خجالتي يا درونگراست كه زياد نميخندد يا خيلي فعاليت نميكند، به اين معنا نيست كه ناراحت است. خجالت، همان ناراحتي نيست اما شما مجبوريد براي خواندن نشانهها تلاش بيشتري بكنيد. در اين شرايط شما بايد بيشتر مراقب تغييرات ناگهاني در رفتار او باشيد، مثلا منزوي شدن يا ترسو شدن، كه نشان ميدهد او مشكلي دارد و شما بايد به او توجه كنيد.
وقتي بچهها بزرگ ميشوند
اغلب والدين ميدانند نشانههاي ناراحتي در نوپا چه چيزهايي است، اما خيليهايشان نميدانند «ترس»، «عصبانيت» و «اضطراب» هم نشانههاي ناراحتي هستند. فرقي نميكند كودكتان چه سني دارد. عصبانيت در هر سني نشاندهنده پريشاني شديد است. وقتي كودك شما، كودك ديگري را ميزند يا اسباببازيهايش را پرت ميكند، يعني پريشاني او بيش از آن چيزي است كه بتواند آن را تحمل كند. در مورد بچههاي بزرگتر مشكل بيشتر ميشود. وقتي كودك شما نوزاد يا نوپا بود، خواندن نشانهها كار راحتتري بود. او در خوشحالي لبخند ميزد و وقتي اتفاق بدي افتاده بود، ناراحتياش را نشان ميداد. اما حالا او بزرگتر شده و احساساتش هم پيچيدهتر شدهاند. خوشبختانه توانايي او براي كنترل آنها هم قويتر شده. هنوز فهميدن نشانههاي ظاهري خوشحالي يا ناراحتي او سخت نيست. يك كودك خوشحال يا ناراحت، همان نشانههايي را دارد كه نوپاي يك تا 2 ساله از خود نشان ميدهد.
خانه را محل تفريح كنيد
آويز رنگي چرخان بالاي گهواره يك نوزاد ميتواند لبخند را روي لب او بياورد، چيزي كه او را بيش از همه خوشحال ميكند، خيلي ساده است: شما! و اين اولين كليد خلق يك كودك شاد است. يك روانشناس كودك ميگويد: «با كودكتان در تماس باشيد و با او بازي كنيد. اگر با او اوقات خوشي داريد، او خوشحال است. اگر شما يك كودك «نزديك به مادر» داشته باشيد، اولين قدم را به سوي تضمين يك بچه شاد برداشتهايد.» بازي، كودكتان را شاد ميكند، اما علاوه بر اين، استعدادهاي او را هم (كه براي شادي آينده او ضرورياند) پرورش ميدهد. همانطور كه او بزرگ ميشود، بازيهاي بيقاعده به او اجازه ميدهد كشف كند به چه چيز علاقه دارد. ساختن يك ساختمان با لگوها، درست كردن شربتي با چيزهايي غير از آنها كه در آشپزخانه پيدا ميشوند، نقاشي با رنگهايي كه خودش ساخته و بازيهايي مثل اين، بازيهايي براي تمام عمر هستند، نه فقط براي شادي كودك. منظور از بازي، كلاس زبان يا موسيقي، ورزشهاي منظم يا هر فعاليت ساختارمند ديگري كه براي رشد و پرورش استعدادهاي او در نظر گرفته شده، نيست. بازي، يعني وقتي كه بچهها اختراع ميكنند، كشف ميكنند و خيالبافي ميكنند. درمورد بچههاي 2 تا 4 ساله به نظر ميرسد سرگرمي بدون وقفه و بستني به جاي شام روياي همه بچههاي اين سن است اما همچنان چيزي كه او را بيش از همه خوشحال ميكند، شما هستيد! اين موضوع در مورد كودكان بزرگتر هم صدق ميكند.
كمكشان كنيد تا استعدادهايشان را پرورش دهند
نسخه روانشناسان كودك براي خلق يك شادي مادامالعمر يك سرنخ شگفتآور دارد: «آدمهاي شاد اغلب آنهايي هستند كه در يك استعداد چيرهاند.» به عنوان مثال وقتي نوزاد شما ياد ميگيرد قاشق را به دهانش ببرد يا اولين قدمهاي لرزانش را برميدارد، يا وقتي نوپاي شما ياد ميگيرد توپ را پرتاب كند، يا وقتي خردسال شما دوچرخه سواري را ياد ميگيرد، او از خطاهايش ياد ميگيرد، پشتكار و نظم را ياد ميگيرد و آن وقت است كه او لذت پيروزي ناشي از تلاش خودش را تجربه ميكند.
كودك شما در اين فرآيند ميتواند ببيند كه ديگران او را به خاطر فضائل خودش تاييد ميكنند و اين سبب شادي او ميشود. از همه مهمتر، كشف ميكند كه ميتواند زندگياش را تا حدي كنترل كند: اگر تلاش كند، عاقبت ميتواند كاري را كه ميخواسته انجام بدهد. تحقيقات نشان ميدهد اين احساس تسلط بر امور نقش مهمي در شادي او در بزرگسالي دارد. كودكان، مثل بزرگسالان، نياز دارند علائق خودشان را دنبال كنند وگرنه از موفقيتهايشان لذت نميبرند.
شادي سالم در بدن سالم است!
خواب خوب، فعاليت بدني و رژيم سالم غذايي، براي خوب بودن همه لازماند، از جمله بچهها. تا يك سالگي به شيرخوارتان فضاي كافي براي تخليه انرژي بدهيد، هرچند اين معنياش لگد پراندن توي هوا باشد يا سينهخيز رفتن به سمت توپ مورد علاقهاش يا هي عقب و جلو رفتن و برگشتن و دوباره رفتن. همه اين كارها كمك ميكند او حال خوبي داشته باشد. نوپاها ورزشكاران ذاتي هستند. به آنها ساعتها وقت براي دويدن در هواي آزاد بدهيد. كودك بزرگتر شما لازم نيست يك ورزشكار حرفهاي باشد، فقط دويدن و پريدن براي او كافي است. به حال و حوصله بچهتان هم توجه كنيد. بعضي بچهها آسانگير هستند اما بيشترشان ترجيح ميدهند يك برنامه منظم داشته باشند. بد نيست به رابطه بين غذاهاي خاص و حال بچهتان هم توجه كنيد. بعضي والدين كشف كردهاند كه غذاهاي شيرين اگرچه انرژي بچه را زياد ميكنند اما موجب ميشوند بهانهگير هم بشود. اگر خودتان به او شير ميدهيد، به رابطه بين غذاهايي كه خودتان ميخوريد و واكنش كودكتان هم توجه كنيد.
كمكاش كنيد
كودكان بزرگتر ممكن است مدت زيادي را دور از شما در مهدكودك يا مدرسه بگذرانند. اگر فكر ميكنيد او روزهاي سختي را پيش رو دارد، مثلا روزهاي اول رفتن به يك مهد جديد يا امتحانات پايانترم مدرسه، او را به حال خودش رها نكنيد. با معلم او و والدين كودكان ديگر در مدرسه يا مهد حرف بزنيد و از تجربههايشان استفاده كنيد. شما ميتوانيد از چشمهاي كودكتان استرس يا نگراني را بخوانيد اما براي حل كردنش شايد لازم باشد مداخله كنيد. خيلي چيزها ممكن است او را ناراحت و عصبي كند: دعوا با يك دوست، امتحانها يا حتي تغييراتي در خانه اما بعضي وقتها ماجرا از اين چيزها جديتر است. اگر شما نشانههاي جدي از ناراحتي را در كودكتان ميبينيد (عصبانيت، گريه كردن، غر زدن، خيلي زود نااميد شدن، سردرد يا دلدرد دائمي يا مشكلاتي در خواب و غذا) شك نكنيد كه يك مشكل رواني براي كودكتان رخ داده و بايد براي مشاوره پيش يك مشاور يا روانشناس برويد.
به آنها اجازه دهيد با مشكلاتشان مبارزه كنند
روانشناسان ميگويند بد نيست اگر كودكتان كمي هم گريه كند، به شرط اينكه در باقي زمانها محبت و توجه كافي به او نشان داده باشيد. به بچهها اجازه دهيد تجارب مختلف را خودشان امتحان كنند، حتي آنهايي كه سخت يا نااميدكنندهاند، به آنها كمك ميكند كه نيروي درونياي را ذخيره كنند كه در بزرگسالي موجب شاديشان ميشود. معناي اين حرف اين نيست كه كودك حق ندارد كمك بخواهد. بلكه شما تنها بايد به او كمك كنيد تا راهحل را پيدا كند، نه اين كه آن را به او بگوييد. اين كه شما با مشكلات و ناراحتيهاي زندگي او مواجه شويد و به او اين اجازه را ندهيد، يك جور جنايت در حق شادي زندگي اوست. اگر كودكتان بتواند احساس استقلال و اطمينان را در كودكي به دست بياورد، شادي او را در بقيه زندگي تامين خواهد كرد. يك راه براي پرورش اين احساسات در كودك 2 تا 4 سالهتان اين است كه او را وادار كنيد در روز براي دقايقي خودش تنها بازي كند. كودكان بزرگتر (5 ساله و بيشتر) خودشان قادرند براي مشكلاتشان راهحل پيدا كنند، هرچند بيشتر طول بكشد.
يادشان بدهيد كه كارهاي خوب بكنند
وقتي كودكتان بزرگتر ميشود، ياد ميگيرد كمك كردن به ديگران چه كار رضايتبخشي است. تحقيقات نشان ميدهد افرادي كه در زندگيشان مفهوم كار خير وجود دارد، كمتر ناراحت و افسرده ميشوند. اگر شما در خانه به اين امر توجه نشان بدهيد، بچههايتان خود به خود آن را ياد ميگيرند. لازم نيست او را مجبور كنيد مفهوم نيكوكاري را ياد بگيرد. حتي وقتي به كودك 10 ماههتان كمي موز ميدهيد، به او هم اجازه بدهيد موز در دهان شما بگذارد و خوشحالي و تشكرتان را به او نشان بدهيد. او از اين كه شما را خوشحال كرده، خيلي خوشحال ميشود. اگر موهاي دختر 2 سالهتان را شانه ميكنيد، به او هم يك برس بدهيد تا موهاي شما را شانه كند. همين لحظههاي كوچك جرقههايي هستند براي روشن كردن احساس تقسيم كردن شادي با ديگران و لذت شاد كردن آنها. وقتي كودك نوپاي شما بزرگتر شد، ميتوانيد با سهيم كردن او در كارهاي خانه، مثلا انداختن لباسها در سطل رختها يا كنار گذاشتن صندلي كوچكش، به او اين احساس را بدهيد كه دارد در كار نيكويي همكاري ميكند.
الگوي خوبي باشيد
تحقيقات نشان ميدهند شما ميتوانيد خلق و خوي خودتان را به بچهتان سرايت دهيد؛ نه الزاما از طريق ژنها، بلكه از طريق رفتار و شيوه بچهداري خودتان. خوب يا بد، بچهها از اخلاق مادر و پدرشان الگوبرداري ميكنند و اين حتي در مورد نوزادان هم صدق ميكند. به معناي ديگر، وقتي شما لبخند ميزنيد، نوزادتان هم لبخند ميزند و مغزش بر اساس اين لبخند طراحي ميشود. با اين حساب اگر شما يك نوزاد داشته باشيد كه ساعتها گريه ميكند و آرام نميشود، راهحل مواجهه با آن اين است كه آرام باشيد، چون نوزاد استرس شما را دريافت ميكند. با داشتن نوزادي كه دائم نق ميزند، اين كه شما عصبي يا افسرده شويد، طبيعي است، اما كاري كه بايد بكنيد اين است كه كمك بخواهيد. والديني كه عصبي هستند، نميتوانند در اجراي قوانينشان ثابت قدم بمانند و ساختار منظمي به زندگي كودك بدهند يا حتي با كودكانشان بازي كنند و خوش بگذرانند. اگر شما از چيزهاي كوچك خوشحال شويد و اين خوشحالي را نشان بدهيد، يك الگوي مثبت براي كودكتان بودهايد. شما ميتوانيد به كودكتان كمك كنيد تا نيمه پر ليوان را ببيند. مثلا اگر هوا زيادي گرم است و نميشود به پارك رفت، نشانش بدهيد كه چه فرصت خوبي داريد تا با هم يك غذاي تازه درست كنيد.
به كودكتان اجازه بدهيد ناراحت يا عصباني باشد
هرچه كودك شما بزرگتر ميشود ميتواند احساسات خود را بهتر نشان بدهد و در موردشان حرف بزند. حتي قبل از اين كه او توانايي حرف زدن داشته باشد، شما ميتوانيد عكسهايي از صورتهاي مختلف به او نشان بدهيد و بپرسيد كدام يك احساس الان او را نشان ميدهند. بچههاي كوچكتر خيلي زود واكنش نشان ميدهند و يك كلمه كلي مثل «خوشحال» يا «عصباني» را براي احساسشان به كار ميبرند. وقتي كلمات بيشتري ياد بگيرند، قابليتهاي بيشتري براي توصيف حالشان هم پيدا ميكنند. با اين حال روانشناسان ميگويند شما نبايد خيلي هم به احوالات منفي كودكتان عكسالعمل نشان دهيد. براي كودكان اين عادي است كه تحت تاثير دور و برشان زيادي حساس يا عصبي باشند، ولي اين به معناي ناراحت بودنشان نيست. به خصوص وقتي بچه كمي بزرگتر ميشود، متوجه ميشويد اين موضوع چقدر مهم است. وقتي كودك 2 تا 4 سالهتان وسط يك مهماني تولد يك گوشهاي كز كرده و اخمهايش را در هم برده، عكسالعمل طبيعي شما شايد اين باشد كه او را هل بدهيد تا وسط مهماني خوش بگذراند. ولي اين خيلي مهم است كه به او «اجازه» دهيد ناراحت باشد. وقتي كودك شما در سالهاي بين 2 تا 4 سالگي احساس خاصي دارد، آن را برايش توضيح بدهيد. مثلا وقتي دارد يكي از همبازيهايش را با خشم كتك ميزند، دست او را بگيريد و بگوييد تو خيلي عصباني و ناراحت هستي. اين طوري او ياد ميگيرد كه احساساتش را توصيف كند و ميفهمد كه ميتواند به جاي كتك زدن، از گفتن احساسش استفاده كند.