بس كه رژيم گرفتم ديگه خسته شدم، هر دفعه به خودم ميگم اين بار ديگه تا آخرش ميرم، اما فايده نداره. وسط راه خسته ميشم و ول ميكنم. به نظرم من نميتونم رژيم بگيرم» شايد شما هم گاهي با خود يا با ديگران از اين دست گفتگوها داشتهايد. اگر اينطور است بايد بگويم كه شما تنها نيستيد.
سلامت نيوز :بسياري از كساني كه ميخواهند وزن خود را كاهش دهند، تجربه مشابهي را داشتهاند: در يك زمان خاص، يك دليل خاص باعث ميشود كه به فكر كم كردن وزن خود بيافتند، به كلينيك تغذيه مراجعه ميكنند و رژيم ميگيرند. تا مدتي همه چيز به خوبي پيش ميرود اما بعد از مدتي كم كم انگيزهشان ضعيف و ضعيفتر ميشود تا اينكه به كلي از رژيم خسته شده و آن را رها ميكنند.
بعد يك دوره شكم چراني! در پيش ميگيرند و باز در يك زمان خاص ديگر، يك دليل خاص ديگر آنها را به فكر رژيم گرفتن مياندازد. اين بار به كلينيك ديگري مراجعه ميكنند و باز همان داستان تكرار ميشود. پس از چند سال كه رژيمهاي مختلف را تجربه ميكنند ميبينند كه از روز اول هم چاقتر شدهاند. اين بار به فكر كارهايي ميافتند كه يك بار براي هميشه آنها را از شر اين اضافه وزن لعنتي! خلاص كند. به همين خاطر به انواع داروهاي گياهي و شيميايي روي ميآورند يا اينكه به سراغ جراحان ميروند. اما آيا از اين راهها به نتيجه ميرسند؟
فعلا به پاسخ اين سوال كاري نداريم. پرسشي كه به دنبال پاسخ آن هستيم اين است كه چرا در رژيم گرفتن شكست ميخوريم؟ علت اصلي كه باعث ميشود افراد اراده كافي براي رعايت رژيم غذايي خود را نداشته باشند، چيست؟
براي آنكه بتوانيم پاسخ اين پرسش را بدهيم، بايد ابتدا بدانيم آن چيزي كه به آن «اراده» ميگوييم از كجا ميآيد؟ به طور خلاصه، اراده حاصل انگيزه است. از ديدگاه روانشناختي، ما هيچ كاري را بدون انگيزه انجام نميدهيم. اگر شما انگيزه كافي نداشته باشيد اين مطلب را نميخوانيد. اگر انگيزه كافي نداشته باشيد به كلينيك تغذيه نميرويد. خلاصه اينكه هيچ كاري بدون انگيزه امكان پذير نيست. پس در واقع سوال بالا را ميتوانيم اين طور مطرح كنيم كه چرا ما براي ادامه رژيم غذايي انگيزه كافي نداريم؟
براي درك اين موضوع بايد ببينيم كه انگيزه از كجا ميآيد؟ چرا براي بعضي كارها انگيزه زيادي داريم (مثلا ساعتها در صف ميايستيم تا تله كابين سوار شويم) و براي بعضي كارها انگيزه كمتري داريم (به عنوان مثال آماده شدن براي امتحان)؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت كه منبع تغذيه انگيزه، «هدف» است. اهداف ما هستند كه تعيين ميكنند ما براي چه كارهايي و به چه ميزاني انگيزه داشته باشيم. اگر اهداف ما به خوبي ترسيم شده باشند، بدانيم دقيقا به دنبال چه هستيم و بدانيم آن چيز چقدر براي ما ارزش دارد، آن وقت به همان نسبت نيز انگيزه پيدا خواهيم كرد كه كارهايي را انجام دهيم كه ما را به اهدافمان نزديكتر كند.
به موضوع اضافه وزن برگرديم. اگر هدف شما اين است كه وزن خود را كاهش دهيد، اين هدف ميتواند در شما انگيزه ايجاد كند. اما سوال اينست كه چه ميزان؟ آيا اين انگيزه به اندازهاي هست كه بتواند شما را تا انتهاي دوره درمان به پيش ببرد يا اينكه در ميان راه شما را خواهد گذاشت؟ كساني كه در بالا به تجربه آنها اشاره شد، كساني هستند كه انگيزه دارند، اما نه به ميزان كافي. به همين خاطر هم در ميانه راه متوقف ميشوند و با اين كار تمام زحمتهايي را كه متحمل شدهاند و همه هزينههايي را كه كردهاند و زماني را كه به اين كار اختصاص دادهاند، به هدر ميدهند. پس عاقلانه اين است كه پيش از هر اقدامي، راههاي از بين رفتن دستاوردها را ببنديم و پس از آن براي رسيدن به نتيجه تلاش كنيم. چنان كه مولانا ميفرمايد:
اول اي جان دفع شر موش كن
وانگهان در جمع گندم كوش كن
چگونه انگيزهاي قوي و پايدار در خود ايجاد كنيم؟
همانگونه كه در بالا به آن اشاره شد، براي داشتن انگيزهاي قوي و پايدار، ضروري است كه هدف خود را به درستي تعريف كنيم. به همين منظور گامهاي زير طراحي و تعريف شده است:
گام اول: براي چي؟
پيش از هر اقدامي از خود بپرسيد چرا ميخواهم وزنم را كم كنم؟ دلايل خود را در يك برگه ليست كنيد و آنها را به ترتيب اولويت مرتب نماييد. به طوري كه اولين دليل، مهمترين دليل باشد. اين دلايل ميتواند هر چيزي باشد كه شما را به فكر كاهش وزن انداخته است مثل: «به خاطر اندامم، زانو درد دارم، ميترسم ديابت بگيرم، دو ماه ديگه عروسي دعوتم و ميخوام فلان لباس رو بپوشم و…». مسلما يك دليل به تنهايي نيست بلكه مجموعهاي از دلايل شما را به اين كار ترغيب كرده است.
گام دوم: براي كي؟
بسيار مهم است كه بدانيد آيا اين دلايل تحت تاثير شخص (يا اشخاص) خاصي است؟ مثلا آيا همسرتان از شما خواسته است كه وزن خود را كم كنيد؟ آيا ريشخند فلان كس باعث شده به فكر لاغر شدن بيافتيد؟ آيا هدف شما از كم كردن وزن كسب رضايت و تاييد افراد خاصي است؟ يا اينكه خود شما به اين نتيجه رسيدهايد كه وزن خود را كاهش دهيد. به طور خلاصه آيا منشا هدف شما در درون شما است يا در بيرون از شما؟
گام سوم: يعني كه چي؟
از خود بپرسيد كارهايي را كه براي كم كردن وزن خود انجام ميدهيد (مثل رژيم گرفتن و ورزش منظم روزانه) براي شما چه معنايي دارد؟ آيا انجام اين كارها براي شما ناخوشايند است اما مجبوريد «جان كندني را بكنيد» يا از انجام آنها احساس شادابي و لذت ميكنيد؟ آيا اضافه وزن براي شما يك «چيز لعنتي» است كه بايد به هر شكلي شده زودتر از شر آن خلاص شويد يا اينكه وزن متعادل و سلامتي هدفي لذت بخش است كه دوست داريد به آن برسيد؟ آيا از ترس دچار شدن به بيماريهاي مختلف ميخواهيد وزن خود را كم كنيد يا براي اينكه لذت بيشتري از زندگي ببريد؟ در يك كلام آيا هدف شما هدفي جذاب است يا خير؟
حال دوباره به ليست دلايل خود نگاه كنيد. هر كدام از اين دلايل، بخشي از هدف شما را تشكيل ميدهند. براي آن بدانيد براي رسيدن به هدف چقدر انگيزه داريد، از «جدول محاسبه اراده» استفاده كنيد. براي اين منظور، دلايلي را كه منشا آن ديگران هستند در ستون اهداف بيروني و دلايلي را كه منشا آن در درون خود شما است در ستون اهداف دروني جاي دهيد. توجه داشته باشيد كه بيشتر اهداف هم دروني هستند و هم بيروني. پس در نظر بگيريد كه اگر كل نمرهاي كه به يك علت تعلق ميگيرد ۱۰ باشد، چند نمره را به منشا بيروني و چند نمره را به منشا دروني ميدهيد. نمرهها را در ستونهاي مربوط به آن بنويسيد. سپس دلايل را دوباره غربال كنيد. اين بار مشخص كنيد كه انجام دادن كارهايي كه براي رسيدن به هدف انجام ميدهيد تا چه حد براي شما لذت بخش يا سخت و آزار دهنده است و نمره آنها را در سطرهاي مربوطه بنويسيد. حال نمرهها را با هم جمع بزنيد. هر چقدر نمره شما در خانه ۱ جدول بيشتر باشد، اراده و انگيزه شما قويتر و در نتيجه احتمال موفقيت شما بيشتر است و هر چقدر نمره شما در خانه ۴ بيشتر باشد، احتمال نيمهتمام رها كردن درمان بيشتر است.