دوشنبه 29 آوريل 2024 - 10 ارديبهشت 1403
علائم هشدار دهنده افسردگي
علائم هشدار دهنده افسردگي
يكشنبه 24 بهمن 1389 - بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند احتمالاً از این که بفهمند این بیماری می‌تواند باعث چه چیزهایی بشود متعجب خواهند شد.

سلامت نيوز :بسياري از مردم كه اطلاعات كمي در مورد افسردگي دارند احتمالاً از اين كه بفهمند اين بيماري مي‌تواند باعث چه چيزهايي بشود متعجب خواهند شد. مردم اغلب فكر مي‌كنند افسردگي يعني «حس بد داشتن» يا «احساس غمگيني». آن‌ها نمي‌دانند كه افسردگي مي‌تواند باعث شود كه فرد از يك تصميم‌گيري ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانه‌روز بخوابد، يا بدون دليل مشخصي شروع به گريه كند و نتواند جلوي خودش را بگيرد. بنابراين آشنايي با علائم افسردگي براي همگان اهميت دارد.
علائم متداولي كه به عنوان علائم هشدار دهنده  افسردگي در نظر گرفته مي‌شوند به قرار زيرند:


1- تغييرات در سطح انرژي يا فعاليت

كاهش انرژي: اين نخستين علامت است و تشخيص آن بسيار ساده مي‌باشد. به طور خلاصه يعني اين كه حس كنيد به قدر هفته  گذشته يا ماه گذشته انرژي نداريد. نه اين كه تمام روز خسته باشيد بلكه فقط انرژي كمتري نسبت به سابق داشته باشيد. براي مثال، ترجيح بدهيد بعد از خاتمه  كار روزانه، استراحت و مطالعه كنيد تا اين كه به ورزش بپردازيد.

خستگي: دومين مرحله بعد از كاهش انرژي. افسردگي مي‌تواند باعث خستگي جسمي شود. خوابيدن و استراحت، شما را سرحال نمي‌آورد و حتي صبح‌ها پس از بيدار شدن از خواب هم احساس خستگي مي‌كنيد. اين احساس خستگي در طول روز هم ادامه مي‌يابد. ممكن است در محل كار كه هستيد فعاليت‌هاي كاري شما را به خود مشغول كند ولي بعد از آن كه به خانه برمي‌گرديد آنچنان احساس كوفتگي كنيد كه انگار قطار از رويتان رد شده است! خميازه كشيدن، بدن را به اين طرف و آن طرف كش دادن و چرت زدن از نشانه‌هاي خستگي است.
سستي و رخوت:  اين عارضه  جد'ي‌تري است. كسي كه دچار افسردگي باشد ممكن است به طور غيرعادي بي‌حال و خواب‌آلوده باشد. و يا در حالت متداولتر، ممكن است ساعت‌ها بدون انجام هيچ كاري روي صندلي بنشيند. نه اين كه به چيزي واكنش نشان ندهد بلكه به انجام هيچ كاري علاقه‌مند نباشد و از نظر جسمي و روحي احساس سنگيني كند.

كاهش فعاليت: اين ممكن است در نتيجه  كاهش انرژي، خستگي و سستي و رخوت باشد و يا آن كه مستقل از اين عوارض باشد. به هر حال، اگر سطح فعاليت‌هاي معمولي فرد شروع به كاهش كند اين ممكن است از علائم افسردگي باشد.

بي‌خوابي يا پرخوابي: يكي از شايعترين علائم افسردگي بي‌خوابي است: دراز كشيدن ولي بيدار و نگران ماندن، ناتواني در استراحت كردن، احساس تنش دروني داشتن و يا فكرهاي مختلف كردن. پرخوابي عكس بي‌خوابي است. يعني زيادتر از حد معمول خوابيدن. بي‌خوابي ممكن است فعاليت‌هاي روزانه شما را تحت تاثير قرار دهد يا ندهد و يا ممكن است در ارتباط با ساير علائم، نشانه  وجود افسردگي در فرد باشد زيرا عوامل بسياري مي‌توانند موجب بي‌خوابي گردند. اما پرخوابي، خود به خود نشانه  افسردگي است و فرد بايد فوراً به روان‌پزشك مراجعه كند.

از دست دادن علاقه به فعاليت‌هاي لذت‌بخش و شادي‌آور: نام اين علامت، خود به قدر كافي گوياست. مثلاً شما به طور معمول از واليبال بازي كردن با دوستانتان بسيار لذت مي‌برديد و حال، دعوت‌ آن‌ها را رد مي‌كنيد. هميشه عاشق كارهاي باغباني و نگهداري از گل و گياه بوديد ولي امسال حوصله‌اش را نداريد.
كناره‌گيري اجتماعي: تشريح اين عارضه، آسان ولي تشخيص آن دشوار است و بستگي به اين دارد كه فردي كه شخصيت دوقطبي دارد در كدام حالت باشد. به عنوان مثال، چنين فردي گاهي علاقه  زيادي به ميهماني رفتن دارد و گاهي برعكس، ترجيح مي‌دهد تنها در خانه بماند و كتاب بخواند. از سوي ديگر، شخصي كه به طور طبيعي آدم گوشه‌گيري است، در صورت افسردگي گوشه‌گيرتر و انزواطلب‌تر مي‌شود ولي چون به اين خصلت شناخته شده بوده، تشخيص اين علامت افسردگي در او دشوارتر خواهد بود.   



2- تغييرات فيزيكي
هر كس كه فكر مي‌كند افسردگي فقط با مغز افراد سروكار دارد يا تاكنون به افسردگي دچار نشده و يا از آن چيز زيادي نمي‌داند. افسردگي نه تنها بر روي ذهن انسان‌ها اثر مي‌گذارد بلكه علائم فيزيكي مهمي نيز به جا مي‌گذارد. برخي از آن‌ها را در بخش 1 ذكر كرديم (كاهش انرژي يا كاهش فعاليت) و در اينجا به برخي ديگر اشاره مي‌كنيم.

دردهاي تعريف نشده: يكي از نظريه‌هايي كه در مورد علت بدن درد در افراد افسرده وجود دارد اين است كه اين افراد معمولاً به دليل اختلال در خواب، استراحت كامل نمي‌كنند و از نظر جسمي دچار استرس هستند. خواب بدون استراحت (چه كم‌خوابي و چه پرخوابي) از مؤلفه‌هاي اصلي سندروم خستگي مزمن و فيبرومايلجيا (دردهاي عضلاني و استخواني گسترده كه علت آن هنوز ناشناخته است) مي‌باشد. به علاوه، افراد افسرده معمولاً بيشتر از حد' طبيعي داراي هورمون كورتيزول هستند كه اين به نوبه  خود با دردهاي عمومي در بدن ارتباط دارد.
كاهش يا افزايش وزن
كم اشتهايي يا پراشتهايي: كم اشتهايي در شرايط افسردگي كاملاً شايع است. گاهي اوقات نيز افراد افسرده به عنوان مسكن به غذا روي مي‌آورند. بنابراين هم كاهش وزن و هم افزايش وزن مي‌تواند از نشانه‌هاي افسردگي باشد. يكي از دلايلي كه افراد به هنگام افسردگي به غذا و مخصوصاً غذاهاي پرچربي روي مي‌آورند اين است كه كربوهيدرات‌ها سطح سروتونين مغز را بالا مي‌برند (سروتونين يكي از انتقال‌دهنده‌هاي عصبي است كه زياد پائين آمدن سطح آن به افسردگي ارتباط دارد). همچنين، افزايش كورتيزول نيز به عنوان يكي از عوامل ذخيره  نامناسب چربي در بدن انگاشته مي‌شود.
بي‌قراري يا كندي رواني-حركتي: بي‌قراري رواني- حركتي عبارت است از افزايش فعاليت، بيشتر به دلايل ذهني تا جسمي. نشانه‌هاي متداول آن شامل قدم زدن، پيچاندن يا فشار دادن دست‌ها، با انگشت روي ميز زدن يا كف پا را به زمين زدن و ساير رفتارهاي بدون وقفه  مشابه است. كندي رواني-حركتي برعكس، به آهستگي فعاليت‌هاي فكري و جسمي اشاره دارد. در اين حالت، كارهاي معمولي مانند مسواك زدن يا غذاخوردن ممكن است به صورتي غيرعادي كند و با طمأنينه انجام شوند.


3- درد هيجاني (Emotional Pain )

غمگيني طولاني
گريه  غيرقابل كنترل و غيرقابل توضيح
احساس گناه
احساس پوچي
از دست دادن اعتماد به نفس
احساس نااميدي
احساس بي‌پناهي
اين علائم، به ويژه اگر تك تك در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگي نيستند. براي مثال، احساس بي‌پناهي ممكن است واكنش منطقي به قرار گرفتن در يك شرايط دشوار باشد. اما در حالت افسردگي، احساس بي‌پناهي به صورت‌هاي زير است:

آميخته با انواع ديگر دردهاي هيجاني
آميخته با انواع ديگر علائم افسردگي
تداوم يافتن بيش از يك زمان معقول
شديدتر بودن بيش از يك حد معقول
هر يك از عوارض بالا ممكن است به عنوان واكنش طبيعي به يك رويداد غم‌انگيز مثل مرگ نزديكان يا از دست دادن كار پديدآيد اما طولاني شدن بيش از حد آن بايد به عنوان علائم احتمالي افسردگي مورد بررسي قرار گيرد. در نظر گرفتن اين پديده، به ويژه در افرادي كه داراي سابقه  افسردگي هستند حائز اهميت است.


4- حالت‌هاي روحي دشوار

تحريك‌پذيري: تقريباً همه اين حالت را تجربه كرده‌اند. تحريك‌پذيري علت‌هاي بي‌شماري مي‌تواند داشته باشد. يك سردرد، خواب بد، يك صورتحساب پيش‌بيني نشده، فرا رسيدن وقت دندانپزشك، و هر عامل استرس‌زاي ديگري مي‌تواند باعث آن شود. اما هنگامي كه دليل واضحي براي اين كه چرا يك چيز كم اهميت و كوچك باعث ناراحتي مي‌شود وجود نداشته باشد و اين حالت روزها و هفته‌ها در فرد باقي بماند، به احتمال زياد افسردگي عامل آن است.
خشم: خشم نهايت تحريك‌پذيري است. يك فرد افسرده ممكن است بابت يك چيز كم اهميت و يا حتي هيچ چيز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام يافت يا ترساننده شد در اسرع وقت به فكر چاره باشيد.

اضطراب و نگراني. اين به چند طريق ممكن است وجود داشته باشد. براي مثال، فردي ممكن است درباره بعضي موضوعات عادي روزمره، نگراني وسواسي داشته باشد: قرص‌هايم تمام نشده؟ براي شام چه غذايي درست كنم؟ آيا به ماشينم بنزين زدم؟ مشكل ديگري از اين حالت موقعي است كه فرد در مورد تمام موضوعات اضطراب داشته باشد: بايد به لوله‌كش تلفن كنم. اگر امروز نيايد چي؟ بهتر است صبح خيلي زود از خانه بروم، چون ممكن است ترافيك سنگين باشد يا وسط راه ماشينم پنچر شود. اضطراب ممكن است شكل عمومي‌تري نيز داشته باشد و همراه با افكار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب در حالت بي‌تصميمي به سر مي‌برد.

بدبيني: داشتن نگاهي منفي نسبت به همه چيز: هيچكس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد ديگري در پيش خواهد بود. شانسي براي استخدام شدن ندارم. در حالتي كه بدبيني ناشي از افسردگي وجود داشته باشد، منفي‌بافي به صورت مبالغه‌آميزي در مي‌آيد: دليلي وجود ندارد كه روز بدي در پيش باشد، بعضي‌ها شما را دوست دارند، و اگر افسرده نبودي شانس خوبي براي گرفتن كار داشتي.

بي‌تفاوتي: لباس‌هاي كثيف انباشته شده، صورتحساب‌ها پرداخت نشده و شما بي‌خيال هستيد. دوستي به شما تلفن مي‌كند و مشكلش را با شما در ميان مي‌گذارد. اما شما فقط ساكت نشسته‌ايد و گوش مي‌كنيد و حرف‌هاي او هيچ احساسي را در شما برنمي‌انگيزد.

خود انتقادي: هر كس اشتباه مي‌كند. اما فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه مي‌دهد. «من امروز خسته به نظر مي‌رسم.» تبديل به «من زشت هستم» مي‌شود. «من در محاسبه  موجودي حسابم اشتباه كرده‌ام.» به «من در رياضيات كودن هستم.» تبديل مي‌شود. منفي بافي بيش از حد درباره  خود از علائم افسردگي است.


5- تغيير در الگوهاي فكري
گرچه علائم زير همگي تحت عنوان «تغيير در الگوهاي فكري» دسته‌بندي شده‌اند اما هر يك از آن‌ها مي‌توانند آثار قابل ملاحظه‌اي بر روي رفتار انسان داشته باشند. اين علائم چون بيشتر بر روي نحوه  كار كردن تاثير مي‌گذارند توسط همكاران زودتر قابل تشخيص مي‌باشد:

عدم تمركز: اين به دو شكل امكان‌پذير است. يكي اين كه صرفنظر از اين كه چقدر سعي مي‌كنيد نتوانيد روي كاري كه در دست داريد يا كتابي كه در حال مطالعه‌اش هستيد يا صحبت‌هاي سخنراني كه در جلسه‌اش حضور داريد و يا روي رژيم غذايي كه در پيش‌ گرفته‌اند تمركز كنيد. از سوي ديگر، ممكن است توجه شما از موضوعي منحرف شود بدون آن كه خودتان آگاهي داشته باشيد تا وقتي كه ناگهان به خود آئيد. مثلاً ناگهان متوجه شويد كه 20 دقيقه است كه روي همين صفحه كتاب مانده‌ايد. اولي رنج‌آور و ناراحت‌كننده است و دومي مي‌تواند مشكلات زيادي براي فرد به وجود آورد. به هر حال، عدم تمركز، وضعيت مهمي است كه بايد مورد بررسي قرار گيرد.

بي‌تصميمي: امروز براي رفتن به سركار چه لباسي بپوشم؟ كدام يك از اين سه پروژه اولويت بيشتري دارد؟ بهترين روز براي وقت گرفتن از دكتر كي است؟ در حالت افسردگي، تصميم‌گيري ساده هم ممكن است مشكل‌ساز گردد. و تصميم‌گيري‌هاي پيچيده مي‌تواند غيرممكن شود. هنگامي كه بي‌تصميمي با اضطراب همراه باشد، مواجه شدن با شرائطي كه تصميم‌گيري اجتناب ناپذير است مي‌تواند به هيستري بيانجامد.
مردم معمولاً فكر مي‌كنند كه فرد افسرده، آدم آرام و گوشه‌گيري است اما چنين فردي وقتي در گوشه و تحت فشار قرار گيرد، مي‌تواند واكنش‌هايي نظير انفجارهاي هيجاني نشان دهد.

مشكلات حافظه‌اي: اين مشكلات مي‌تواند در اثر تمركز ضعيف بروز كند. يعني شما به دليل عدم تمركز چيزي را كه بهتان گفته شده است نشنيده‌ايد و در نتيجه نمي‌توانيد آن را به ياد آوريد. اما افسردگي مي تواند مستقيماً نيز بر روي حافظه تاثير گذارد به نحوي كه چيزي كه به فرد گفته شده، شنيده و يا خوانده است و يك زمان به ياد داشته بعداً فراموشش شود.

بي‌نظمي: اين علامت، منحصر به افسردگي نيست. افرادي كه به شيدايي خفيف (hypomania ) دچارند نيز معمولاً آدم‌هاي بي‌نظمي هستند. اما در اين حالت ممكن است فرد از اين بابت احساس ناراحتي نكند. مثلاً شما عليرغم به هم ريختگي اتاقتان، دقيقاً مي‌دانيد كه هر چيز كجا قرار دارد. اما در شرايط افسردگي، بي‌نظمي فرد را ناراحت مي كند و باعث مي‌شود كه او حتي احساس بدتري هم پيدا كند زيرا اگر افسردگي وجود نداشت اقلاً فرد مي‌توانست براي حل اين مشكل اقدام كند.


6- دل مشغولي به مرگ
هر چند سه موردي كه در زير آمده ممكن است به نظر سه عبارت مختلف براي يك چيز بيايند اما در واقع، آن‌ها اشكال مختلفي از دل مشغولي به مساله مرگ هستند.

فكر مرگ:  فكر كردن درباره  مرگ ممكن است به شكل تصور و تخيل مرگ خود فرد باشد. براي مثال، فرد ممكن است خود را خوابيده در داخل قبر تصور كند. يا به اتفاقاتي كه در مراسم خاكسپاريش مي‌افتد فكر كند و يا درباره  اين موضوع فكر كند كه مردم پس از مرگش چه مي‌گويند. يكي از عبارت‌هايي كه مردم، بدون منظور خاصي، زياد به كار مي‌برند اين است كه «اي كاش مرده بودم.» اما بيان اين عبارت از سوي يك آدم افسرده بايد جدي گرفته شود، پيش از آن كه افكار به واقعيت بپيوندد.

فكر خودكشي: در اين حالت، بيان «اي كاش مرده بودم.» كم كم به فكر كردن درباره  تحقق آن پيش مي‌رود. فرد افسرده ممكن است در رويارويي با يك اتفاق پراسترس به فكر خودكشي بيافتد و به طور واقعي براي اين عمل برنامه‌ريزي كند. چه فرد برنامه  مشخص براي خودكشي در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فكر كردن درباره  خودكشي بايد بسيار جدي گرفته شود. از جمله پرخطرترين عوامل براي انجام خودكشي مي‌توان به تلاش قبلي براي خودكشي، حضور عوامل مهم استرس‌زا در زندگي و دسترسي به اسلحه اشاره كرد.
احساس مرگ: كسي كه احساس مرگ يا بريدن از زندگي مي‌كند، گروهي از علائمي كه در 5 بخش قبل ذكر شد را به همراه دارد. اين علائم عبارتند از:
نااميدي
بي‌تفاوتي
از دست دادن علاقه به فعاليت‌هاي لذت‌بخش
سستي و رخوت
كناره‌گيري اجتماعي
به علاوه، فرد ممكن است خود را صرفاً در جايگاه يك «ناظر» نسبت به اتفاقاتي كه پيرامونش مي‌افتد حس كند. احساس «پشت سر كسي ايستادن» و نگاه كردن به اتفاقاتي كه مي‌افتد.
منبع:روانيار