پس از كساني كه خدمات شخصي ارائه ميكنند، افرادي كه غذا مهيا ميسازند، در رده دوم كاركناني قرار دارند كه بيش از بقيه به افسردگي شديد مبتلا ميشوند.
به گزارش فرهيختگان، شايد خيلي تعجببرانگيز نباشد كه مددكاران اجتماعي در مكانهاي بالاي اين فهرست باشند. سر و كار داشتن با بچههاي آزارديده، يا خانوادههايي كه بر لبه پرتگاه هر بحران قابلتصور هستند – همراه با كاغذ بازيهاي اداري – ميتواند اين شغل را كه ۲۴ ساعت هفت روز هفته را در برميگيرد، استرسزا و طاقتفرسا كند.
بعضي از مشاغل بيش از بقيه افراد را در معرض افسردگي قرار ميدهند، در اينجا به هشت زمينه (از بين ۲۱ طبقه شغلي) كه افراد شاغل در آنها بيش از بقيه در يكسال مشخصه افسردگي حاد را گزارش كردهاند، اشاره ميكنيم. اما اگر ميخواهيد پرستار باشيد (شماره چهار) اين حرف به معناي آن نيست كه بايد حرفه ديگري را برگزينيد.
دكتر دبورالگ، مشاور سلامت روان بيمارستاني در بافالو ميگويد: «جنبههاي مشخصي از هر شغل وجود دارد كه ميتواند باعث ايجاد يا تشديد افسردگي شود. افرادي كه شغلهاي پراسترس دارند، شانس بيشتري براي مديريت افسردگيشان دارند، اگر مراقب خودشان باشند.»
پرستاري در خانه، بچهداري
افرادي كه خدمات مشخصي ميدهند درصدر فهرست مشاغلي هستند كه در معرض افسردگي قرار دارند. تقريبا ۱۱ درصد افرادي كه اين شغل را برعهده دارند، افسردگي شديد را گزارش كردهاند (اين نرخ بين بيكاران ۱۳ درصد و براي كل جمعيت هفت درصد است.)
دكتر كريستوفر ويلارد، روانپزشك باليني در دانشگاه تافت ميگويد: يك روز كاري براي اين افراد ميتواند شامل غذا دادن، حمام گرفتن و مراقبت از ديگراني باشد كه اغلب «از ابراز تشكر و سپاسگزاري عاجز هستند…» چون يا بيش از حد بيمار هستند يا خيلي كمسن هستند يا اصلا عادت به تشكر كردن ندارند. ديدن افراد مريضي كه هيچ نيروي تازه و مثبتي به آدم نميدهند، استرسزاست.
خدمات تحويل غذا
پس از كساني كه خدمات شخصي ارائه ميكنند، افرادي كه غذا مهيا ميسازند، در رده دوم كاركناني قرار دارند كه بيش از بقيه به افسردگي شديد مبتلا ميشوند. افراد شاغل در اين زمينه حقوق كمي دريافت ميكنند. از طرفي هم هر روز آدمهاي زيادي به اين افراد ميگويند كه چه كار بايد بكنند كه اين شغل خستهكنندهاي است. در حالي كه ۱۰ درصد از كاركنان خدمات تهيه غذا يك دوره افسردگي حاد را در مدت يكسال گزارش كردهاند؛ ۱۵ درصد زنان شاغل در اين زمينه هم در معرض افسردگي قرار گرفتهاند.
لگ ميگويد: «شغل بيمزد و منتي است. ممكن است مردم در برخورد با اين افراد بيادب باشند و كار حتي به درگيري فيزيكي هم بكشد. وقتي آدم افسرده است، سخت است كه همچنان انرژي و جنبوجوش داشته باشد. و اگر بايد حتما پرانرژي باشد، كار خيلي سخت ميشود.»
مددكاري اجتماعي
شايد خيلي تعجببرانگيز نباشد كه مددكاران اجتماعي در مكانهاي بالاي اين فهرست باشند. سر و كار داشتن با بچههاي آزارديده، يا خانوادههايي كه بر لبه پرتگاه هر بحران قابلتصور هستند – همراه با كاغذ بازيهاي اداري – ميتواند اين شغل را كه ۲۴ ساعت هفت روز هفته را در برميگيرد، استرسزا و طاقتفرسا كند.
ويلارد ميگويد: « فرهنگي وجود دارد كه ميگويد براي انجام بهينه كار، بايد واقعا به سختي كار كنيد و در اغلب موارد فداكاري كنيد. از آنجايي كه مددكاران اجتماعي با افرادي كار ميكنند كه بسيار نيازمند هستند، فداكاري خيلي زياد براي كار سخت است. من با مددكاران اجتماعي و ديگر حرفههاي مراقبتي بسيار سروكار داشتهام و آنها واقعا خيلي زود از پا ميافتند.»
كاركنان امور بهداشت و سلامت
كاركنان امور بهداشت و سلامت پزشكان، پرستاران، درمانگران و ديگراني را كه يا بيآنكه انتظاري داشته باشند، از جان مايه ميگذارند، شامل ميشود. اين افراد ساعتها و روزهاي نامنظم بسياري دارند كه در آن، زندگي افراد در دستان آنهاست.
ويلارد ميگويد: «آنها هر روز بيماري، زخم و مرگ را ميبينند و با خانواده بيماران سر و كار دارند. اين قضيه ميتواند بر نقطهنظر فرد تاثير بگذارد و او را به اين نتيجه برساند كه جهان، جاي غمگينتري است.»
هنرمندان، بازيگران و نويسندگان
اين شغل ميتواند ساعتهاي نامشخص از زندگي فرد را با حقوق نامشخص اشغال كند و او را به انزوا بكشاند.
افرادي كه با قوه خلاقيت سروكار دارند، بيش از بقيه در معرض اختلالات وضعيتي هستند، ۹ درصد اين افراد در يكسال گذشته به افسردگي شديد مبتلا شدهاند. احتمال ابتلا به افسردگي در هنرمندان و نويسندگان مرد بيشتر است. (تقريبا هفت درصد كساني كه تماموقت كار ميكنند.)
لگ ميگويد: «چيزي كه من بين هنرمندان و بازيگران زياد ديدهام، بيماري اختلال دوقطبي است. افسردگي با آدمهايي كه سر و كارشان با هنر است، عارضهاي غريبه نيست. سبك زندگي اين افراد آنها را به افسردگي ميكشاند.»
معلمي
به نظر ميرسد نياز به معلمان رو به افزايش است. بسياري از معلمان، پس از مدرسه كار ميكنند و بعد كار را با خود به خانه هم ميبرند.
ويلارد ميگويد: «از هر جهت به معلمها فشار ميآيد، از طرف بچهها، والدينشان و مدرسههايي كه به دنبال ارتقاي استانداردهايشان هستند؛ هركدام از اينها خواستههاي متفاوتي دارند. اين وضعيت باعث ميشود معلمها به سختي كارشان را انجام دهند و به ياد نياورند كه با چه انگيزهاي كار در اين زمينه را شروع كردهاند.»
مشاوره مالي
استرس. استرس. استرس. بيشتر افراد دوست ندارند با پساندازهاي دوران بازنشستگيشان سروكار داشته باشند. بنابراين ميتوانيد معامله هزاران يا ميليونها دلار از دارايي ديگران را تصور كنيد؟
لگ ميگويد: «تعهد بسيار زيادي براي امور مالي ديگران وجود دارد و در عين حال بازار در كنترل مشاور اقتصادي نيست.»
خدمات فروش
فروشندهها در رده هشتم فهرست ما قرار دارند، بسياري از فروشندگان كميسيون دريافت ميكنند به معناي اين است كه هرگز دقيقا نميدانند پول كي به دستشان ميرسد. آنها سفر ميكنند و بايد زمان زيادي را دور از خانه، خانواده و دوستانشان بگذرانند. اگر هم تنها كار كنند سودشان محدود خواهد بود.
لگ ميگويد: «اين درآمد نامطمئن، فشار زيادي را به همراه دارد و فروشندگي را به شغلي پراسترس تبديل ميكند.»